Saturday, January 2, 2010

سرگردانی تشکیلاتی !


سرگردانی تشکیلاتی !
می دانم که برای بسیاری از ما ، چاره ای جز همراهی با یکی از جریانات سیاسی موجود نیست . یک نفر ، باهمه دانش و برد و نفوذی که دارد ، یک نفراست . و این یک بودن ، درساحت هستی ، تنها سزاوار خدای متعال است و بس . ما ناگزیراز باهم بودنیم . چه در محدوده خانواده ، و چه دراجتماع و جهان . یعنی برای بقای همه جانبه خویش ، چاره ای جز تشکیل یک جمع بزرگ و همگن نداریم . این یک امر تاریخی است . تاریخ ، بی تمایل ما ، ما را بدان سو می برد . چه بخواهیم و چه نخواهیم .
دراین میان ، تشکیلات ما اما ، رفته رفته جای خود ما می نشیند . بجای ما می اندیشد و بجای ما تعیین تکلیف می کند . و در شطرنج این بازی بزرگ ، این ما هستیم که باید خودمان را با راس تشکیلات تطبیق دهیم . کارمان بجایی می رسد که با بلندگوی او بیدار می شویم ومی خندیم ، و با بلندگوی او پرخاش و می خوابیم . حتی نشست و برخاستمان به اشاره همان تشکیلات ، رنگ می گیرد . این که به چه کسی تمایل داشته باشیم و از چه کسی متنفر باشیم .
آفت کار تشکیلاتی همین است . وشاید این یافته بشر ، بااین آفت مستمر ، به همزیستی مسالمت آمیزی دست یافته است . طوری که نمی تواند از او دل بکند . باهم به توافقی بشری و تاریخی رسیده اند . آفت تشکیلات اما از فواید آن کمتراست . وصدالبته ، گاه همین آفت اندک ، آنچنان فربگی می پذیرد که همه هیمنه تشکیلات را می بلعد و از او هیچ ، جز تباهی نمی گذارد . کاری نمی شود کرد . یا باید منفرد بود و در غوغای این بلبشوی اجتناب ناپذیرتاریخی ، به تک روی و تک گویی و تک بودن بسنده کرد و به تنهایی بار خود و بشریت را بدوش برد ، یا نه ، به جمعی که نظر و خواست همگنی با او درمیان است ، پیوست . طایفه ها و عشیره ها و توده ها و قبیله ها و صنف ها و حزب ها از همین روند تاریخی برآمده اند .
در کشورما ، دو جناح راست و چپ ، که حالا به : اصولگرا و اصلاح طلب موسومند ، درتقلای اداره کشورند . یکی به اصول اسلامی و ریشه اسلام و اسلامی کردن ایران و جهان مشتاق است و دیگری به اصلاح و نوین بخشی همین مختصات دیرین پای می فشرد . هردو مسلمانند و هردو برای ایرانی اسلامی تلاش می کنند . با این تفاوت که اولی خود را به اصول اولی اسلام پایبند می داند و دومی معتقد است که زمانه می طلبد که نگاه تازه ای به همان اصول انداخت و رویه های تازه ای از آن مستفاد کرد . هردو بابت همین نگاه و نظر ، تشکیلاتی برای خود آراسته اند و درچارچوب قانون فعالیت می کنند و به شیوه های خاص خود تلاش می کنند به جمعیت مخاطبین و اعضای خود بیفزایند تا دربزنگاه یک انتخابات سراسری ، ریسمان اداره کشور را دردست بگیرند .
درکشورما ، درترسیم یک چنین فرایندی از دو وجه سیاسی و اعتقادی ، روحانیان ، سهم محوری و تعیین کننده ای داشته اند . روحانیان دراین سی سال ، هرچه اراده کرده اند ، برسر این کشورآورده اند . سخن هیچ احدالناسی نیز پذیرفته نشده که : ای عزیزان ، اداره کشور مقوله ای است که برای خود دانشی و فهمی و مراوداتی می طلبد . صرف روحانی بودن ، مدیریت کشور را کفایت نمی کند . یک روحانی تحصیلکرده و آگاه و اندیشمند می تواند بخشی از جامعه را مدیریت کند اما یک روحانی ، تنها به دلیل روحانی بودنش ، نمی تواند در مدار مدیریت یک کشور قرار گیرد ؟ چرا ؟ به این دلیل که روحانی نا آگاه و کم سوادی که از دانش مدیریت یک بخش ، بی بهره است ، آن بخش را با مختصات دانش خود همسنگ می کند . یعنی آنجا را با دانش و فهم خود تطبیق می دهد نه این که خود را با ضرورت های آن بخش همراه کند .
یک چنین غفلتی باعث شده است که بسیاری از امور مدیریتی کشور ما لنگ بزند . یک جا را می بینید جلو رفته – چراکه مدیری لایق داشته – و جای دیگر درقهقرا مانده – چراکه مدیرش همه اطرافیانش را به همنشینی خود فراخوانده . ت
نها به عنوان یک مثال تخصصی ، به داستان صداوسیما اشاره می کنم که دقیقا از یک چنین عارضه نامبارکی رنج برده و می برد . دوستانی را به دلیل این که از بستگان و وابستگان فلان شخصیت صاحب نفوذ بوده اند و عقبه اشان به جاهای مطلوب نظر ما می رسد ، یک به یک براین رسانه تخصصی گمارده ایم و هرچه را نیز خواسته ایم برآن بار کرده ایم و انتظار داریم این رسانه بزرگ ، درمدار رشد و دانشگاه بودن نیز قرار گیرد . بدیهی است اول سئوال این رسانه از مدیر تازه کارخود این است که از من چه می دانی ؟ دوست ما بلافاصله و با غرور پاسخ می دهد : مراقبت از این که نظام آسیب نبیند و حرف و تصویر مسموم و ناسالمی پخش نشود و مردم نیز با هرآنچه که ما تشخیص می دهیم ارتزاق و تفریح کنند تا رشد یابند .
متاسفانه ، این که گفتم ، یک حقیقت متداول این رسانه بوده است . نه دانشی از رسانه ، نه فهم رایجی از رسانه ، نه مدیریت مدبرانه ای از رسانه . هیچ . براستی هیچ . و نتیجه این می شود که این رسانه ملی ، شان خواستگاهی (ملی) اش را از دست می دهد و بلافاصله می شود : رسانه حکومتی ! درسایر دستگاهها نیز یک چنین رویه ای را می توان مشاهده کرد . بخصوص در دستگاه قضایی که از بن پیاده است و در وانفسای عتیقگی دست وپا می زند و مردم فلک زده و گرفتار کشور را به تونل های ویرانگرخود می برد و خسته و افسرده و بریده و نگران و آشفته و ناراضی رهایشان می کند . این ها همه از برکات که نه ، از آفات کار تشکیلات است . منتها نه تشکیلات آمده از غرب که به صورت ظاهر و قانونی ، راههایی را برای واخواهی حق مردم و به زیرکشیدن مدیران خاطی درخود جاسازی کرده است . بلکه تشکیلاتی که احتیاجات صنفی جماعتی را ارضا کند و به تمنای پایان نیافتنی شان پاسخ گوید .
من شخصا بجای فرو رفتن در این گونه تشکیلات ، سرگردانی را اختیار کرده ام . اگر چه می دانم این سرگردانی چاره کار نیست . شاید به دلیل روحیه خاصی که دارم این بیابانگردی را با درون خود همطراز می بینم . مثل کسی که به دنبال گل معطری سربه کوه بگذارد و خود را شیفته باغچه ای پراز گل نکند . من قبول دارم که برای برون رفت از دایره بخت النصری فرایندی که جامعه ما را احاطه کرده ، ما ناگزیر از برپایی تشکیلاتیم . و جز با تشکیلاتی فراگیر نمی توان به جایی چنگ برد و ریسمانی از اداره کشور را به سوی خود آورد و سنگی از پیش پای مردم برداشت . اما همین آفت های ناگزیر تشکیلات ، مرا به سرگردانی و خوشه چینی برده و آرام وقرار از من گرفته . من اگر در جناح راست بودم باید چشم و قلم خود را بر نارواهای این تشکیلات اصولگرا می بستم . واگر دربست خود را به جناح چپ می سپردم ، از رویه های ناسالم اینان نیز درامان نبودم . بهمین دلیل این تنهایی و سرگردانی را بیشتر راغبم . سرگردان که بودی ، هم می توانی به معدن سنگ سرخ بیدخت فارس و خطاهای رییس جمهور و واردات هولناک شکر برای تامین هزینه های انتخابات حضرت احمدی نژاد اشاره کنی ، هم به پولی که آقای کروبی از شهرام جزایری گرفت و پای اورا به اندرون مجلس گشود ، وهم به هاشمی و فرزندان هاشمی و داستان آقای جاسبی و پولهایی که برای هزینه تبلیغات آقای موسوی به میان آورده . من این سرگردانی را دوست دارم . ظاهرا روح سرگشته ام درقالب یک تشکیلات آرام نمی گیرد . تشکیلات من بجای اصولگرایی و اصلاحات گرایی ، حق گرایی است . درعین حال که می دانم راه اداره کشور از مسیری که تشکیلاتی است می گذرد .
+ نوشته شده در سه شنبه هفدهم شهریور 1388ساعت 13:47 توسط
GetBC(71);

No comments:

Post a Comment