Saturday, January 2, 2010

عوام و عقل ، و داستانی به اسم مصادره !


عوام و عقل ، و داستانی به اسم مصادره !
دیروز سخنرانی آیت الله ضیا آبادی را از رادیو شنیدم . که راز حرکت امام حسین و واقعه کربلا را وامی شکافت . و با لحنی که از پیرمرد اندیشمندی چون وی بعید می نمود ، الفاظی چون : سرور آزادگان ، آزادی ، ظلم ستیزی ، برقراری عدل ، و حقوق بشر را به مطایبه گرفته بود و می فرمود هرگز هدف امام حسین اینها نبوده . بلکه تنها : خدا بوده .
با شنیدن این سخنان ، هم بحال این آیت الله صاحبنام گریستم هم بحال مردمی که قرار است از ایشان درس بگیرند و عجبا که نمی گیرند . سخنان ایشان چیزی نبود جز مصادره امام حسین به نفع حلقه معدودی از متدینان سنتی .
که یعنی : ای همه آنانی که بخاطر آزادی و آزادگی و برقراری عدل و ستیز با ظلم و حقوق بشر در اطراف امام حسین گرد آمده اید ، همه بروید کنار . چرا ؟ که این حسین ، ربط چندانی به تعلقات شما ندارد . این حسین ازماست . فقط از ماست . چرا که ماییم که به خدا معتقدیم . ماییم که حق حسین و قدر او می شناسیم . شما هم اگر بخواهید در این حلقه جا بگیرید ، اول باید خداشناس باشید . همان خدایی که ما و امام حسین شناخته ایم .
این سخن آیت الله گرچه در ذات خود می تواند قابل اعتنا باشد اما تاکید بر این تعمد محوری ، بسیاری از کسانی را که می توانند با تار مویی به وادی گرایشات دینی متصل باشند می رماند .
و حال آنکه امام حسین در کربلا ، بعد از آنکه از خداشناسان حکومتی نا امید شد ، بی دینان آزاده را مخاطب قرار داد . که یعنی اگر آزاده باشید و دین نداشته باشید می توانید با من سخن بگویید و بامن ارتباط برقرار کنید . یعنی : ما – خداباوران در یک سوی و خدا نشناسان آزاده درسوی دیگر- می توانیم باهم سخن بگوییم و سخن هم را بفهمیم . و یعنی : ای همه آنها که کافرید اما به اصول انسانی پایبندید ، مبادا صرف این که من خداشناسم و شما کافر ، از من برمید و بروید . بمانید که من با شما سخن دارم . ما گفتنی های فراوانی با هم داریم . ویعنی : برای خدایی که من به او معتقدم ، آزادی مهمتر از خداباوری ریاکارانه و موذیانه است .
بماند که همین رادیو ، و همین تلویزیون ما ، در این سالهای دراز ، چه خراشی به جان دین خدا انداخته اند . صداوسیمای ما هرگز حضور اندیشمندان ایرانی و جهانی را برای واشکافی حقیقتی که بدست ما ذبح می شده ، برنتافته اند ، و در عوض ، دینی رنجور و بی خرد و عوامانه و سنتی و روی زرد و عاجز از مواجهه با سایر نحله های فکری پرداخته اند .
عمده وقت صداوسیما که می بایست برای بالندگی فکری مردمان ما و مردمان جهان صرف می شد ، در بلوکه افردای چون : حسین انصاریان ، فاطمی نیا ، پناهیان ، نقوی ، صدیقی ، راشد یزدی ، مرادی ، و مداحان رنگ به رنگی که جز برای عوام سخنی ندارند ، هدر شد و از کف رفت .
من تقصیری در میزان سواد این عزیزان نمی بینم . دینی که در محاصره حوزه های فرسوده و سنتی ما گرفتار آمده باشد ، خروجی متفاوت تری نخواهد داشت . دینی که از سوراخ تنگ فقه به جامعه خویش و جامعه جهانی بنگرد ، هرگز توان پاسخگویی به نیاز های بدیهی فهم مردمان ندارد .
و امروز ، در جامعه دینی ما ، فهم ، گرفتار عوامیت مفرطی است که از شکست حصارهای تصلب خویش می هراسد . فهمندگی مردمان ، ظاهرا همطراز با ورشکستگی همان عوامیت موکدی است که این روزها ظاهری آکادمیک نیز بخود گرفته است .
مادامی که همه ظرفیت های متعالی دین در فقه خلاصه شود ، راز کربلا نیز به مصادره عوامیت مورد علاقه حوزه های ما در خواهد آمد .
در یک سئوال نافذ ، از مدیران سطح نگر صداوسیمای خودمان بپرسید چرا در این سالهای طولانی ، و در وادی مسائل دینی ، ما شاهد تولید و پخش میزگردهایی در اندازه جهانی ، که دریک سوی هانری کربن های فرانسوی قرار گیرند و در دیگر سوی علامه طباطبایی ها ، نبوده ایم . البته من برای این پرسش خود پاسخ مستدلی فراهم آورده ام . و آن ، نیاز ما به عوامیت مردمان خویش است .
گویا رشد فکری مردمان ما با برقراری ما ملازمت ندارد . فهمندگی مردمان ، شاید با جایگاه مالوفی که ما برای خود آراسته ایم مترادف نیست . بهمین دلیل است که سواد دینی مردم را سپرده ایم بدست کسانی که نه خود سواد فرانگری دارند ، و نه قرار است که به ترکیب عوامیت مردمان دست برند . مردم عوام را می شود به کمترین تلنگر گریاند و خنداند و به خیابانها کشاند . و حال آنکه مردمان فهیم ، دست بکاری نمی زنند الا پیش از آن بپرسند : چرا ؟ و رنج ما از این چراهاست . چراهایی که ما برای پاسخ گویی بدانها مهیا نیستیم یا سواد پاسخگویی به چراهای مردم را نداریم .
محرم ، فصل برگ ریزان عاطفه ها باز آمد . و فصل برکناری اندیشه . ایکاش در مصادره امام حسین ، عقل را نیز ملاحظه می فرمودیم . این ، هم بسود خداست ، هم بسود امام حسین ، هم بسود مردم ، و هم خودما ! متحیرم که چرا ما اینهمه سود گسترده را نمی بینیم و به سودی گذرا دل بسته ایم . گرچه من برای این پرسش خویش نیز پاسخ مستدلی فراهم آورده ام .

No comments:

Post a Comment